خداجون جواب بده
 
سالک آزادگی
خدا را دوست بدارید،حداقلش اینست که یکی را دوست دارید که روزی به او می رسید
درباره وبلاگ


من درد در رگانم،حسرت در استخوانم،چیزی نظیر آتش در جانم پیچید... سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد،تا قطره ای به تفتگی خورشید جوشید از دو چشمم... از تلخی تمامی دریاها در اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آخرین مطالب
نويسندگان
برچسب:, :: ::  نويسنده : ستار

 

سلام
خدا: ....
سلام،خوبی عزیزم؟
خدا: ....
سلام خداجون!
خدا:...
خدایا چرا این همه سکوت؟
من کشته مرده سلامت نیستم،خدا جون!
من تشنه یه هم صحبتم...
تا الان تو بهترین هم صحبتم بودی و نمی خواهم از دستت بدم،خدا.
خدا: ....
خدا! چرا بازم سکوت؟
چرا بازم جواباتو به دلم میندازی؟چرا؟
چرا صدای خودتو از من دریغ میکنی؟
خدای من...
من یه هم زبون میخوام که باهم گریه کنیم!
چرا پیدا نمیشه؟
من یکی از جنس خودم میخوام!
آخه دیگه خسته شدم از درک کردن...
 خسته شدم از حرفای دل خودم...
دیگه دارم گنگ میشم!
یکی رو میخوام باهام باشه و من براش گریه کنم و برام گریه کنه!
- بی بهانه گریه کنیم!
خدا: ....
خدایا چه شد؟
- هاااا!
- میگی دور و ورت رو ببین؟
- ذهنمو میخونی و جواب میدی: لازم نیست به گرمی من باشند،لازم نیست مثل من غم رو بفهمن؟؟؟
- خدایا! اینا رو میگی؟
ای بابا،خدایا بازم که به خودت رسیدم.
میگم خدایا ، من علاقه ای به حوریان ندارم،چطور میخوای با این زمینی ها راضی بشم؟
اما میدونم که خودم میدونم و تو هم میدونی،بعد از اینکه فهمیدم پیدا نمیشه (آنی که خواهم یافت می نشود)
بعد از اینکه فهمیدم:
- خیلی زود با همه اخت میشم و خیلی فرقی نداره این هم زبون کی باشه،فقط...
فقط اعتقادات و ادب و مهرش مهمه...
- دیدی خدا؟
- دیدی که من به خاطر تو ساختم؟
اما خدایا! میخوام بگم چرا...؟؟؟
چرا کسی رو که پیدا نمیشه،به دلم انداختی؟
اصلا" چرا همچین ادمی تو دوران من نساختی؟
من که کلی با عشق تو حال میکردم،فرشته هات هم نمیتونن عشق منو دووم بیارن!
- آخه من شاگرد بزرگترین استاد عشق هستم!!!
هاااا!
فهمیدم!
من که سری از عشق در نمیاوردم،تو بودی که منو بالا کشیدی و حالا...
حالا من باید خودی نشون بدم ، ببینم چطور شاگردی بودم! درست شد؟
خدا: ....
این بار سکوتت عمیق تر شد و حتی به دلم نینداختی،چرا؟
- حتما" سکوت بهتره...
- خب من ادامه میدم!
اینکه ساکت شدی،شاید برات جالب بوده؟!
اما تو که میدونستی،پس چرا عجیب بود؟
- حرفمو بزنم،مهم اینه حرفی رو که به دلم اند اختی رو بنویسمفحرفمو نخورم!
- خب خدا...   چی میگفتم؟
من عاشق جواب پس دادنم،بخصوص اگه استاد با عشق منو درس داده باشه،حالا استاد هرچی باشه...
گرچه دوس ندارم بالاسر و یا باز پرس داشته باشن...
اما نه! ، دوس دارم یکی باشه بالای سرم و منم اجازه ندم زیر دستش برم...
اما تو یکی کلی فرق میکنی...
کلی حال میکنم یه استاد عاشق از من درس عشقی را که اموخته ام،از من جوابشو پس بخواد...
خدایا...
با اجازه ات شروع میکنم و سوالام رو میگم و جوابشو هم تو حس ناخود اگاهم پیدا خواهم کرد:
یا علی،شروع:
- منو عاشق کردی
- منو دلشکسته عشق کردی
- وجود مرا تنهایی و غم و شکست کردی
- دل خسته از تو فرار کردم،اما باز عاشق شده بودم،لیکن عاشق تو...
- مسخره هست که از عشقت فرار کردم و نفرت را در برابر تو پاس می داشتم اما ...
- عشقت عجب شوری داره،خدا...
ولی خدایا یه سوال دارم،سوالی که همیشه برام پاسخی میفرستادی اما درونم گم میشدن!
چرا الان دیگر سکوت و یا پاسخ هایی که دلم را نمی چسبند،می شنوم؟
خدایا نمیدانم واقعا" عاشقت هستم یا نه!
اگه من عاشقت بودم،چرا بدنمازی میکردم و میکنم؟؟؟
من که تجربه اوج عشقت را در نماز دیدم اما چرا تنیبلی گریبان گیر عاشق می شود؟ عاشق و تنبلی؟
چسبنده ترین پاسخ بر دلم اینست:
قلب من هنوز ساکن نشده و برای اوج گیری به پله ای نیازمندم،این پله ی خالی مانده چیست؟
- عشق زمینی؟   اما خدایا چرا مرا به آسمانها عادت دادی و حالا عشق زمینی را از من میخوای؟
شاید چون من درد و رنج و تضادها را خواستم،اما باز میگم چرا؟
خب بگذریم!
ادامه بدم حرف سنگین و سبک کننده دلم رو:
- عاشق تو شده بودم
- همدرد،هم صحبت،هم محبت،استاد و همه کسم تو شده بودی
- تو که وجودم را فراگرفتی،جانم تو شد و تو هم چیزی نبودی جز تنهایی و انزوا و غم و شکست من اما چیزی بزرگتر داشتم که وجودم را سرشار می کرد،همان خدا داشتن،خدایی که لذت غم و شکست و انزوا بود،خدایی که شاید به خاطر همین غمها میخواستمش و امیدی که گوشه دلم روشن بود.
- از اینکه احساس اگاهی و شور میکردم و از اینکه بقیه منو دیوونه میدیدن،کلی حال میکردم،اما حیف که تمام شد!!!
- چرا حیف؟
- چیزی سرشارتر از عشق آموختم...
پله ای فراتر رفتم،عاشق همه چیز و همه کس شدم ولی دلبسته هیچ چیز و هیچ کس نبودم...  چه لذت بخش...
- اما خدایا یه سوال دیگه؟
نمیدانم چرا از دشمنانت بیزار نشدم،مگه شرط دوستی تو،دشمنی با دشمنانت نبود؟
 ............................................................................................................................
اما اکنون...
اکنون چه زیباست زندگی...
چه زیباست جهنم را خواستن به حرمت عشق،همهن جهنمی که بد جایگاهی است برای کافران!
اما برای مومنان چه؟؟؟!!!
اما زیباتر از آن را امروز ارزانی ام داشته ای و آن جهنم دیگری بود،جهنمی نه ازجنس آتش،از جنس خودم...
همان جنس آدمی،جنس آه و دمی...
- مگه آدم همان آه و دم نبود،امروزه همه آه و دم هستن اما نه آه و دمی که انسان را شایسته است،آه و دمی که مرد را شرم است این اه و دم آمده...
مرد را ناله سزا نیست،ناله منم از ضعف و خستگی نیست،تنها میخواهم دلم را پرتر کنم و سنگین تر بجنگم تا اه و دم را به کلی ریشه کن کنم،از این تن و روح خسته ام،تن و روحی که نیازمند تازگی عشق است.
من اینبار هم پی آه و دم امده ام،اما خودم را با اه و دم مخلوقات خواهم ساخت...
اینست جهنم جدید،پر از لذت و شور و جان...
چیزی فراتر از روح و جسم...
- همان جهنمی که تو بچگی بهشت میدونستمش،شاید!!!
هااا!
خدایا میخوای بچه ام کنیااا؟  پاک پاک ؟
درسته!
باز غرق زیبایی هات شدم و از خود غافل!
ولی من بچگی و پاک شدن رو دوست ندارم،من اشتباه رو دوست دارم و گناه،تا با هر برگشتی شوری باشد و تازگی متفاوت،ولی باز خدایا تو مختاری و من راضی به رضای تو...
- میگم خدایا کی میتونه حرفای دل منو به زبون خودم بفهمه؟
- تو با هر کی به زبون خودش حرف میزنی و رفیق میشی و منی که تو تنها ذفیق همزبانم بودی نباید به هم زبونی بقیه دلخوش باشم...
- خدایا،فقط تو میدونی من چی میگم و بقیه اگه لطف کنن به زبون خودشون میفهمن!
اینش هم قشنگه که حرفای دل هرکی رو یکی یه جور دیگه برای خودش ترجمه میکنه...
آخرش بگم،خدایا عاشقم؛اما عاشق کسی که موجودیت ندارد و ساخته ذهن من است اما تو با من کاری کردی که همه رو دوست داشته باشم و دلبسته نشم...
پس میدونم هم زبونی پیدا نمیشه،پس چرا منو اجتماعی افریدی؟چرا انسان؟ 

 

یاحق

یا علی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 18
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 146
بازدید کل : 26255
تعداد مطالب : 80
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1